بیادبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ادبی، بیاحترامی، فقدان تربیت، خامی، بیسیاستی، بیملاحظگی، بچهبازی، اسائۀ ادب
بی ادبیدیکشنری فارسی به انگلیسیbarbarity, brusqueness, caddishness, coarseness, contumely, curtness, discourtesy, gracelessness, grossness, impoliteness, incivility, indelicacy, rudeness, surliness
اسائه ادبواژهنامه آزادجسارت، بی ادبی. || «قصد اسائۀ ادب نداشتم»:یعنی نمی خواستم بی ادبی کنم، یا حرف بی ادبانه ای بزنم. بی ادبی(لغتنامه دهخدا)