لغتنامه دهخدا
تارمداز. [ ] (اِخ ) یکی از امرای ترک ، معاصر غازان خان : و اباقاخان سالجوق خاتون را با جانب دماوند می گردانید و غازان را نیز با وی بازگردانید و با سجوبخشی (کذا) پدر امیر تارمداز و توکال تی مادرش را طلب فرمود که مرا اعتماد کلی بر شماست و غازان را بفرزندی بشما می سپارم و باوق ب