تاپوچیواژهنامه آزاداستوانه های سفالی که برای نگهداری بچه های کمی بزرگ شده به کار می رفت؛ گاهی اوقات که مادر حواسش نبود نوزاد در ته آن نشسته به خواب عمیقی فرو می رفت.
دشواژهtaboo wordواژههای مصوب فرهنگستانواژههایی که بیان آنها در نزد قومی به دلایل مذهبی یا رعایت ادب پسندیده نیست
بسامدهای ممنوعtaboo frequenciesواژههای مصوب فرهنگستانبسامدهای مورد استفادۀ گروهی از نیروهای خودی که، به دلیل اهمیت آن، سایر نیروهای خودی باید از تداخل در آن پرهیز کنند
پتاویلغتنامه دهخداپتاوی . [ پ َ ] (اِ) فَتاوی . پَتابی . (قسمی از مرکبات ) از قبیل پرتقال و ترنج و غیره و در التدوین آمده است که نام میوه ای است در جنگلهای مازندران .
طأویلغتنامه دهخداطأوی . [ طَءْ وی ی ] (ع اِ) کس : یقال ما بالدار طأوی ٌ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ).