تبائیدلغتنامه دهخداتبائید. [ ت ِ ] (اِخ ) در قسمت های جنوبی مصر قدیم که امروز «صعید» نامیده میشود و شهر «تب » باستانی پایتخت آن بود، این ناحیه در بیابانی قرار دارد که از شرق بغرب امتداد یافته است ، و همین امر موجب شد که در اواخر قرن سوم میلادی گروهی از مسیحیان برای فرار از آزار و شکنجه بدین جای
تبادلغتنامه دهخداتباد. [ ت َ دد ] (ع مص ) (از «ب دد») حریف و همتای خویش را در حرب گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َ ] (اِخ ) میرمحمد عظیم . یکی از شعراء هندوستان پسر میرمحمد افضل متخلص به ثبات مولد او بسال 1122 هَ . ق . در اﷲآباد و وفات وی بسال 1161 هَ . ق . بوده است و از اشعار اوست :بخت بد گر برد از کوی ت
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َ ](ع مص ، اِمص ) قرار. استقرار. برجای بودن . بر جای ماندن . قرار گرفتن . ثبوت . توطد. پایداری . استواری . استوار شدن . قیام . (از منتخب از غیاث ). بقا. دوام . پابرجائی . پافشاری . ایستادن . (زوزنی ). سکون : همی تاخت تا پیش آب فرات ن
تباطولغتنامه دهخداتباطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) درنگی شدن در رفتار. (تاج المصادر بیهقی ). سپس ماندن . عقب افتادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درنگی کردن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تباطاء الرجل فی مسیره ؛ درنگی کرد در رفتار. (منتهی الارب ).
تبؤطلغتنامه دهخداتبؤط. [ ت َ ب َءْ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔط») بر پهلو خفتن . || شب کردن بفراخی عیش . || اعراض کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تبأط عنه ؛ اعراض نمود از وی . (ناظم الاطباء).