تبدللغتنامه دهخداتبدل . [ ت َ ب َدْ دُ ] (ع مص ) دگرگون گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تبدیل . تحویل . (ناظم الاطباء) : دل در جهان مبند که با کس وفا نکردهرگز نبود دور زمان بی تبدّلی . <p class="author
تبذللغتنامه دهخداتبذل . [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) ناحفاظی . ناخویشتن داری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عمل نفس خویشتن کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درباختن و نگاه نداشتن چیزی . || بادروزه داشتن خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لباس کهنه پوشیدن . (از اقرب الموا
تبذلفرهنگ فارسی عمید۱. درباختن و ترک کردن چیزی: ◻︎ چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه).۲. خوشرویی کردن.۳. گشادهرویی.
تسعیرفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نرخ گذاشتن برای چیزی ، بها تعیین کردن . 2 - (اِ.) تبدیل ارز.
تسعیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. نرخبندی، نرخگزاری ۲. تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بها کردن، ۳. قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ۴. ارزیابی کردن
پولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یال، تومان، چوب، چوق، فلس، پول درگردش، ارز، نقدینگی، پول نقد، پول خرد چک، سفته، پول کاغذی، اسکناس▼ ارز، ریال، دلار، یورو، اویرو، ین، پوند، استرلینگ، روبل، دینار، درهم، فرانک سویس، پزو، روپیه، کرون، افغانی، (مارک، فرانک، لیره، گیلدر)، حق برداشت مخصوص، اسدیآر تسعیر ارز، تبدیل ارز
تبدیللغتنامه دهخداتبدیل . [ ت َ ] (ع مص ) بدل کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بدل چیزی آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدل کردن چیزی به چیزی . (آنندراج ). گرفتن چیزی بدل چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عوض کردن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام ). تحویل و تعویض . (ناظم الا
تبدیلفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دیگرگون کردن ، بدل کردن . 2 - (اِمص .) دگرگون سازی . ج . تبدیلات .
قابلیت تبدیللغتنامه دهخداقابلیت تبدیل . [ ب ِ لی ی َ ت ِت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل تعویض بودن . قابلیت تحویل . قابلیت استحاله در فلزات (اصطلاح فیزیک ). رجوع به قابل تبدیل شود.
تبدیللغتنامه دهخداتبدیل . [ ت َ ] (ع مص ) بدل کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بدل چیزی آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدل کردن چیزی به چیزی . (آنندراج ). گرفتن چیزی بدل چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عوض کردن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام ). تحویل و تعویض . (ناظم الا
دستگاه تبدیلstereoplotter, stereoplotting instrument, restitutive instrument, stereoscopic plotter, stereoscopic plotting instrument, photogrammetric plotter, photo-grammetric plotting instrumentواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه ترسیمی که امکان اندازهگیری بر روی مدل برجسته را فراهم میکند و با ابزار نوری یا مکانیکی یا رقمی این اندازهگیریها را به نقشه تبدیل میکند