تخاففلغتنامه دهخداتخافف . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) سبک شدن . نقیض تثاقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تخففلغتنامه دهخداتخفف . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) موزه پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تخفیفلغتنامه دهخداتخفیف . [ ت َ ] (ع مص ) سبک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). با لفظ دادن و کردن مستعمل است . (از آنندراج ). سبکی و سبک کردگی . ملایمت و تسکین و کمی و کم کردگی و کاستگی . (ناظم الاطباء). آسان گرفتن .
تخفيفدیکشنری عربی به فارسیميرايي , تضعيف , تبديل , تغيير , تخفيف جرم , رقيق سازي , ترقيق , رقيق شدگي , محلول , ابکي
تخفیففرهنگ فارسی عمید۱. سبک کردن.۲. کاستن.۳. (ادبی) در دستور زبان، مختصر ساختن کلمه با کم کردن یکی از حروف یا حذف تشدید برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعر، مثل «گاه» و «گه»، «کلاه» و «کُلَه»، «اگر» و «ار».
متخافلغتنامه دهخدامتخاف . [ م ُ ت َخاف ف ] (ع ص ) سبک شونده . (آنندراج ). چست و چالاک و سبک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخافف و متخافف شود.
متخاففلغتنامه دهخدامتخافف . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) سبک شونده . نقیض متثاقل . (آنندراج ). سبک و چالاک و شتاب و متخاف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاف و تخافف شود.
سبک شدنلغتنامه دهخداسبک شدن . [ س َ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم وزن شدن . سبک گردیدن . || خوار و خفیف شدن . خفیف گشتن . خفوف . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). تخافف . توقان . توق . (منتهی الارب ) : شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن و سرود گفتن و کون و کچول کر
متخاففلغتنامه دهخدامتخافف . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) سبک شونده . نقیض متثاقل . (آنندراج ). سبک و چالاک و شتاب و متخاف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاف و تخافف شود.