لغتنامه دهخدا
تخلل . [ ت َخ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به میان گروهی در شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درآمدن در میان کسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). در میان قوم شدن . (آنندراج ). درآمدن در میان کسان یا در خلال خانه های آنان . (از اقرب الموارد). || درآمدن در حوالی قوم . || سپر