تداوم بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر م بخشیدن، نگهداشتن، زندهنگهداشتن وزن چیزی را تحمل کردن، تقویتکردن، نگاه داشتن نگهداری کردن، ابقا کردن، حفظ کردن طول دادن، کشدادن، طولانی کردن ◄ طولانی شدن
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
تداومدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence
ثبات دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر کردن، قراردادن، پابرجا کردن، پایا ساختن، پایدار کردن، دائمی کردن، ثابت کردن، استوار کردن، بهحالت موازنه درآوردن، بنیاد نهادن، نهادینه کردن، تشکیل دادن، تداوم بخشیدن، ابدی کردن نگاه داشتن، بازداشتن، شمع زدن، محکم بستن، حائل کردن، نصب کردن، الصاق کردن، نگاه داشتن، حمل کردن بهراه انداختن
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
تداومدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence
متداوملغتنامه دهخدامتداوم . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) کسی که لازم گیرد و پایدار ماند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداوم شود.
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تدائم . رجوع به تدائم شود.
تداوملغتنامه دهخداتداوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) گرد برگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن . (ذیل اقرب الموارد از الاساس ).
پایی تداومsustaining pedal, damper pedal, loud pedal, open pedalواژههای مصوب فرهنگستانپایی سمت راست پیانو که فشار دادن آن صداگیرِ همة سیمها را جدا میکند و امکان ارتعاش آزادانة سیمهای مرتبط با نتهای اجراشده را فراهم میکند