تدکدکلغتنامه دهخداتدکدک . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) دکاوات شدن کوهها. (منتهی الارب ). از هم پاشیدن کوهها و نرم شدن خاک و هموار شدن زمین . (از ناظم الاطباء). تهدم کوهها. (اقرب الموارد) (المنجد).
تضکضکلغتنامه دهخداتضکضک . [ ت َ ض َ ض ُ ] (ع مص ) گشاده روی و شادمان گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). انبساط و ابتهاج . (اقرب الموارد).