تساویلغتنامه دهخداتساوی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر مانند شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تماثل . (متن اللغة) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مستوی و برابر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع بمساوات شود.- تساوی الطرفین ؛ برابر شدن دو
ربطةدیکشنری عربی به فارسیدستمال گردن , کراوات , بند , گره , قيد , الزام , علا قه , رابطه , برابري , تساوي بستن , گره زدن , زدن
تساویلغتنامه دهخداتساوی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر مانند شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تماثل . (متن اللغة) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مستوی و برابر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع بمساوات شود.- تساوی الطرفین ؛ برابر شدن دو
متساویلغتنامه دهخدامتساوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) باهم برابر شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر هم و مانند هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوی شود. || برابر و یکسان و متوازی و راست و درست . (ناظم الاطباء) : گر در گذشته حمل غنی بر فقیر
تساویلغتنامه دهخداتساوی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر مانند شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تماثل . (متن اللغة) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مستوی و برابر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع بمساوات شود.- تساوی الطرفین ؛ برابر شدن دو