تشابکلغتنامه دهخداتشابک . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) برجهیدن ددان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حمله کردن ددان . (از متن اللغة). با هم درآمیختن بیکدیگر و چیزها در یکدیگر آوردن و بهمدیگر کردن انگشتان و غیر آن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || درهم و مختلط شدن کارها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اخت
تشابکدیکشنری عربی به فارسیگرفتارکردن , گيرانداختن , پيچيده کردن , گير , گرفتاري , درهم وبرهم کردن , درهم پيچيدن , گرفتار کردن , گير افتادن , درهم گير انداختن , گوريده کردن
تسابغلغتنامه دهخداتسابغ. [ ت َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ تسبغ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به تسبغ شود.
تسابقلغتنامه دهخداتسابق . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) بر یکدیگر پیشی گرفتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. (جهانگشای جوینی ). || تناضل در تیراندازی . (از متن اللغة). || گرو
تسبغلغتنامه دهخداتسبغ. [ ت َ ب ِ / ب َ ] (ع اِ) دامن خود که بر زره نشیند. (منتهی الارب ). آنچه که خود بدان با زره متصل می شود و موجب پوشیدن گردن گردد. (از المنجد). ج ، تَسابِغ. (اقرب الموارد). و رجوع به تسبغة شود.
متشابکلغتنامه دهخدامتشابک . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) امور مختلط و درهم . (آنندراج ). کار درهم و شوریده و مختلط. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تشابک شود.