تشتکلغتنامه دهخداتشتک . [ ت َ ت َ ] (اِ مصغر) تشت کوچک . (یادداشت مرحوم دهخدا). ظرفی سخت بزرگ از چوب ،شبیه به ناوه که خبازان آرد یک روزه و نیم روزه در آن خمیر کنند. (یادداشت ایضاً). و رجوع به طشتک شود.
تشتکفرهنگ فارسی عمید۱. قطعهای فلزی و کوچک، با لبههای دندانهدار که روی بطریهای محتوی مایعات قرار میدهند.۲. تشت کوچک.
تشتکلغتنامه دهخداتشتک . [ ت َ ت َ ] (اِ مصغر) تشت کوچک . (یادداشت مرحوم دهخدا). ظرفی سخت بزرگ از چوب ،شبیه به ناوه که خبازان آرد یک روزه و نیم روزه در آن خمیر کنند. (یادداشت ایضاً). و رجوع به طشتک شود.
تشتکفرهنگ فارسی عمید۱. قطعهای فلزی و کوچک، با لبههای دندانهدار که روی بطریهای محتوی مایعات قرار میدهند.۲. تشت کوچک.
تشتهلغتنامه دهخداتشته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ) ناوه . (صحاح الفرس ). || تشتک .(یادداشت مرحوم دهخدا). || تشت و طبق و خوانچه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشتک و طشتک شود.