آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
تیسرلغتنامه دهخداتیسر. [ ت َ ی َس ْ س ُ ] (ع مص ) آسان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آسان شدن کاری . (از اقرب الموارد) : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل تیسر کرد... واقف شده آید
تشرلغتنامه دهخداتشر.[ ت َ ش َ ] (اِ) عتاب . توپ . پرخاش . گفتاری درشت با آوازی بلند و تهدید کسی را. (یادداشت مرحوم دهخدا).
تشرفرهنگ فارسی عمیدسخنی که از روی خشم به کسی گفته شود؛ پرخاش؛ عتاب.⟨ تشر زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] به حالت تشر با کسی حرف زدن.
متشرلغتنامه دهخدامتشر. [ م ُت ْ ت َ ش ِ ] (ع ص ) (از «وش ر») زنی که درخواست می نماید این که دندانهای وی را روشن و تیز نمایند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اتشار شود.
مقتشرلغتنامه دهخدامقتشر. [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) برهنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه از جامه . (از اقرب الموارد).
مؤتشرلغتنامه دهخدامؤتشر. [ م ُءْ ت َ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتشار. آن که دندانهای خود را خوب و نیکو کردن خواهد. (آنندراج ). مؤتشرة. رجوع به ائتشار و مؤتشره شود.