تحامللغتنامه دهخداتحامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) تحامل در امر و به امر؛ بخود گرفتن کار را بمشقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1
تعامللغتنامه دهخداتعامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر داد و ستد کردن . (از اقرب الموارد) : فی سنة 800، ابتدی ضرب النحاس و التعامل به . (نقودالعربیه ص 71). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند
تحاملفرهنگ فارسی عمید۱. با مشقت و سختی امری را بر عهده گرفتن.۲. کینه در دل گرفتن.۳. بیش از طاقت کسی کاری بر او تحمیل کردن.
درونگراییintroversionواژههای مصوب فرهنگستانتوجه فرد به افکار و احساس خویش به جای تمایل به ارتباط با جهان بیرون و تعامل اجتماعی
درخودماندگیautismواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی روانی که شواهد نخستین آن در اوایل کودکی ظاهر میشود و کودک مبتلا در برقرار کردن ارتباط و تعامل اجتماعی و بازی کردن نقایص چشمگیری دارد
اختلال دلبستگی واکنشیreactive attachment disorderواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی در نوزادی و اوایل کودکی که مشخصۀ آن آشفتگی در تعامل اجتماعی و عدم تناسب آن با مرحلۀ رشد روانی است متـ . اختلال دلبستگی attachment disorder
تعامللغتنامه دهخداتعامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر داد و ستد کردن . (از اقرب الموارد) : فی سنة 800، ابتدی ضرب النحاس و التعامل به . (نقودالعربیه ص 71). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند
متعامللغتنامه دهخدامتعامل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) داد وستدکننده . و رجوع به تعامل شود. || قبول کننده ٔ معامله . طرف مقابل معامله . پذیرنده ٔ معامله .
تعامللغتنامه دهخداتعامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر داد و ستد کردن . (از اقرب الموارد) : فی سنة 800، ابتدی ضرب النحاس و التعامل به . (نقودالعربیه ص 71). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند
اثر تعاملinteraction effectواژههای مصوب فرهنگستاندر تحلیل پراکنش (variance)، اثر مشترک دو یا چند متغیر مستقل بر متغیر وابسته