لغتنامه دهخدا
تحجیل .[ ت َ ] (ع مص ) به گو فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). فرورفتن چشم به مغاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گود افتادن چشم . (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). || رنگ کردن سرهای انگشتان را به خضاب . || حجله ساختن برای عروس و درآوردن عروس را در حجله . (منتهی الا