تعدادلغتنامه دهخداتعداد. [ ت َ ] (ع مص ) مصدر است بمعنی عد (شمردن ). (از اقرب الموارد). شمار کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به عَدّ شود.
تعدادلغتنامه دهخداتعداد. [ ت ِ ] (از ع ، اِ) در فارسی امروزین شماره و حساب و شمردگی و شمار. (ناظم الاطباء).
تعدیاتلغتنامه دهخداتعدیات . [ ت َ ع َدْ دی ] (ع اِ) مأخوذ از تازی اجحافات و ظلمها و ستمها و زبردستیها. (ناظم الاطباء).
تعداد کردنلغتنامه دهخداتعدادکردن . [ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شمار کردن و شمردن . (ناظم الاطباء) : ابوبکر هذلی تعداد اشراف بصره و فقها بصره و اصحاب رسول که در آنجا بودند کرد. (تاریخ قم ص 294).
تعداد کردنلغتنامه دهخداتعدادکردن . [ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شمار کردن و شمردن . (ناظم الاطباء) : ابوبکر هذلی تعداد اشراف بصره و فقها بصره و اصحاب رسول که در آنجا بودند کرد. (تاریخ قم ص 294).
تیر چنددهانهmultispan beamواژههای مصوب فرهنگستانتیری سراسری که تعداد تکیهگاههای آن یکی بیشتر از تعداد دهانههای آن باشد
جمعیت باکتریاییbacterial populationواژههای مصوب فرهنگستانتعداد یاختههای هر نسل از یک باکتری که دو برابر تعداد نسل قبل است
شدت گردشگریtourism intensityواژههای مصوب فرهنگستانرابطۀ میان تعداد گردشگران یا تعداد شباقامتها (tourist night) و تعداد ساکنان آن مقصد
شاخص تنوعdiversity index 1واژههای مصوب فرهنگستانرابطۀ بین تعداد آرایهها و تعداد افراد هر آرایه در هر اجتماع
تعداد کردنلغتنامه دهخداتعدادکردن . [ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شمار کردن و شمردن . (ناظم الاطباء) : ابوبکر هذلی تعداد اشراف بصره و فقها بصره و اصحاب رسول که در آنجا بودند کرد. (تاریخ قم ص 294).
استعدادلغتنامه دهخدااستعداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آماده شدن . آماده گشتن . (منتهی الارب ). آمادگی کردن . مهیا شدن . تهیؤ. آمادگی . (غیاث ): از استعداد و عزیمت معاودت حرب اعلامی کرده بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 339). || ساختن . ساز. ساخت . عُدّه : استعداد سفر؛ س
استعدادفرهنگ فارسی عمید۱. توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری.۲. [قدیمی] مهیا کردن؛ آماده کردن.۳. [قدیمی] مهیا شدن؛ آماده شدن.۴. [قدیمی] افراد و تجهیزات جنگی.