تحقدلغتنامه دهخداتحقد. [ ت َ ح َق ْ ق ُ ] (ع مص ) کینه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تهکیدلغتنامه دهخداتهکید. [ ت َ ] (ع مص ) سخت گرفتن غریم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعقدلغتنامه دهخداتعقد. [ ت َ ع َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بسته شدن . (زوزنی ). دفزک گردیدن دوشاب و ستبر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلیظ شدن دوشاب . (از اقرب الموارد). || مانند عقده ٔ بنا گشتن قوس قزح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برآمدن نورد زیرین چاه و درآمدن زبرینش در پهن