خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفریض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفریض
معنی
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واجب گردانیدن چیزی . 2 - جداجدا کردن . 3 - رخنه نمودن . 4 - آشکار نمودن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفریض
لغتنامه دهخدا
تفریض . [ ت َ ] (ع مص ) رخنه نمودن . || اندک اندک واجب گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فریضه ها مختلف کردن . (زوزنی ). || جداجدا کردن . || بریده کردن چیزی را. || آشکار نمودن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
تفریض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واجب گردانیدن چیزی . 2 - جداجدا کردن . 3 - رخنه نمودن . 4 - آشکار نمودن .
-
واژههای همآوا
-
تفریز
لغتنامه دهخدا
تفریز. [ ت َ ] (ع مص ) جدا نمودن و قطع کردن کاری بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
جداجداکردن
لغتنامه دهخدا
جداجداکردن . [ ج ُ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از هم دور ساختن . سوا کردن . تَفریض . (از منتهی الارب ). تفصیل . (از منتهی الارب ).
-
اندک اندک
لغتنامه دهخدا
اندک اندک . [ اَ دَ اَ دَ ] (ق مرکب ) کم کم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بتدریج . تدریجاً. رفته رفته . (فرهنگ فارسی معین ). آهسته آهسته . متدرجاً. بمرور. خرده خرده . خردخرد. نرمک نرمک . نرم نرم .خوش خوش . قلیلاً قلیلاً. (یادداشت مؤلف ) : ان...
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ / ن ِ ](اِ) راهی که در دیوار واقع شده باشد. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). سوراخ دیوار و جز آن . (انجمن آرا) (از شعوری ج 2 ص 15) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). راهی است در خانه . (...