تفقیرلغتنامه دهخداتفقیر. [ ت َ ] (ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوها بزمین فرو بردن برای درخت نشاندن . (زوزنی ). حفره کندن برای غرس نهال خرما. (از اقرب الموارد). || جوی نهال کندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سوراخ کردن مهره و جز آن . (منتهی الارب
تفکرلغتنامه دهخداتفکر. [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )(آنندراج ). تأمل . (تاج العروس ). اندیشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نظر کردن و تأمل در چیزی . (ازاقرب الموارد). اندیشه و فکر و تعمق . (ناظم الاطباء). تصرف دل
تفکیرلغتنامه دهخداتفکیر. [ ت َ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تفکر شود.
meditatedدیکشنری انگلیسی به فارسیمدیتیشن، تفکر کردن، تدبیر کردن، اندیشه کردن، قصد کردن، سربجیب تفکر فرو بردن
meditatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتفکر می کند، تفکر کردن، تدبیر کردن، اندیشه کردن، قصد کردن، سربجیب تفکر فرو بردن
meditateدیکشنری انگلیسی به فارسیمراقب باشید، تفکر کردن، تدبیر کردن، اندیشه کردن، قصد کردن، سربجیب تفکر فرو بردن
قوتلغتنامه دهخداقوت . [ ق ُوْ وَ ] (ع اِ) قوة. نیرو. قدرت . توانایی . (آنندراج ). توان . زور : قوت جبریل از مطبخ نبودبود از دیدار خلاق ودود. مولوی .دل بدو دادند ترسایان تمام خود چه باشدقوت تقلید عام . مول
تفکرلغتنامه دهخداتفکر. [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )(آنندراج ). تأمل . (تاج العروس ). اندیشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نظر کردن و تأمل در چیزی . (ازاقرب الموارد). اندیشه و فکر و تعمق . (ناظم الاطباء). تصرف دل
تفکرthinkingواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری شناختی که در آن ایدهها، تصاویر و بازنماییهای ذهنی یا مؤلفههای فرضی فکر، تجربه یا دستکاری میشوند
متفکرلغتنامه دهخدامتفکر. [ م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ ] (ع ص ) اندیشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اندیشه کننده و فکرکننده و تأمل کننده و باتدبیر و اندیشناک و دراندیشه . آن که بیندیشد. (ناظم الاطباء) : عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش در مذهب عشق آی
تفکرلغتنامه دهخداتفکر. [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )(آنندراج ). تأمل . (تاج العروس ). اندیشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نظر کردن و تأمل در چیزی . (ازاقرب الموارد). اندیشه و فکر و تعمق . (ناظم الاطباء). تصرف دل
تفکرthinkingواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری شناختی که در آن ایدهها، تصاویر و بازنماییهای ذهنی یا مؤلفههای فرضی فکر، تجربه یا دستکاری میشوند