خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمادی
/tamādi/
معنی
۱. مداومت کردن بر کاری؛ ستیزه کردن.
۲. دراز شدن؛ ممتد شدن.
۳. دراز شدن مدت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamādi ۱. مداومت کردن بر کاری؛ ستیزه کردن.۲. دراز شدن؛ ممتد شدن.۳. دراز شدن مدت.
-
تمادی
لغتنامه دهخدا
تمادی . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن . (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || به نهایت رسیدن . || د...
-
تمادی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشیدن . 2 - مداومت کردن بر کاری .
-
جستوجو در متن
-
اهتجاج
لغتنامه دهخدا
اهتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مهتج
لغتنامه دهخدا
مهتج . [ م ُ ت َج ج ] (ع ص ) ستیهنده و تمادی کننده . (آنندراج ). گستاخ و متعدی و ستمگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتجاج شود.
-
غراء
لغتنامه دهخدا
غراء. [ غ َ ] (ع مص ) آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. (از اقرب الموارد). غَراً. (اقرب الموارد). || سرد شدن : غری الغدیر؛ برد ماؤه . || تمادی در خشم . (اقرب الموارد).
-
اضلولة
لغتنامه دهخدا
اضلولة. [ اُ لو ل َ ] (ع اِ) ضد هدی ̍. ج ، اضالیل . (قطر المحیط). گمراهی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ): قد تمادی فی اضالیل الهوی . (اقرب الموارد). و رجوع به اضالیل شود.
-
تسکع
لغتنامه دهخدا
تسکع. [ ت َ س َک ْ ک ُ ] (ع مص ) سرگشته شدن . (زوزنی ). سرگشته گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرگشته شدن در کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد). بی راه رفتن . (از متن اللغة). || بسیار مدت بودن در کار باطل و تمادی نمودن درآن . (من...
-
طنی
لغتنامه دهخدا
طنی . [ طَن ْی ْ ] (ع اِ) تهمت . || خاکستر سرد. || بیماری . || چغزلاوه . || (مص ) خریدن درخت خرما یا بار آن . || فروختن بار درخت خاصة. || زنا کردن . || درگذشتن در فجور و تمادی کردن در آن . || درچفسیدن سپرز در پهلوی چپ کسی از تشنگی . (منتهی الارب ). س...
-
درنگی نمودن
لغتنامه دهخدا
درنگی نمودن . [ دِ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) درنگی کردن . کندی کردن . آهستگی کردن . تأخیر کردن . تدکل . فشل . هلهلة. (منتهی الارب ): هنبتة؛ سستی و درنگی نمودن در کار. عوق ، عوقة، عیق ؛ درنگی نماینده . (منتهی الارب ). || ادامه دادن . باقی نه...
-
انهماک
لغتنامه دهخدا
انهماک . [ اِ هَِ ] (ع مص ) ستیهیدن و جد و کوشش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جد و کوشش کردن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . (آنندراج ). کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن . (ناظم الاطباء...
-
متمادی
لغتنامه دهخدا
متمادی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) دراز. (آنندراج ) (غیاث ). هر چیز دراز و طولانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مدت متمادی ؛ مدت دراز و زمان بسیار. (ناظم الاطباء). || ستیهنده در چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب )....
-
استجداد
لغتنامه دهخدا
استجداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گردانیدن . (منتهی الارب ). نو گرفتن . (زوزنی ). بنو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ): چون فاتحه ٔ آن محنت پیدا شد و جمعی از معارف ماوراءالنهر بلذت استطراف و استجداد نائل شدند و از تطاول و تمادی ایّام آل سامان ملالت نمودند.....
-
تبرم
لغتنامه دهخدا
تبرم . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) سیربرآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). تضجر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مانده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ملول گردیدن . (منتهی الارب ). فیه و به مل ّ. (قطر المحیط) (غیاث اللغات )(آنندراج ) (ناظم الاطباء)....