تمايلدیکشنری عربی به فارسیتلوتلو خوردن , يله رفتن , لنگيدن , گيج خوردن , بتناوب کار کردن , متناوب , ترديدداشتن , راه رفتن اردک وار , اردک وار راه رفتن , کج و سنگين راه رفتن
تمایللغتنامه دهخداتمایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص )پیچ پیچان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. (ناظم الاطباء). تبختر در راه رفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تفاتن و تحارب میان قوم . (از اقرب الموارد). || میل کردن
تمیاللغتنامه دهخداتمیال . [ ت َم ْ ] (ع مص ) مال الیه میلا و ممالا و ممیلا و تمیالا و میلانا ومیلولة. برگردیدن و خمیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به این کلمات و اقرب الموارد شود.
تیمچاللغتنامه دهخداتیمچال . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش آستانه است که در شهرستان لاهیجان واقع است و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
تمایللغتنامه دهخداتمایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص )پیچ پیچان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. (ناظم الاطباء). تبختر در راه رفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تفاتن و تحارب میان قوم . (از اقرب الموارد). || میل کردن
تمایلتنaffibodyواژههای مصوب فرهنگستانهریک از مجموعهپروتئینهای ساده و بسیار کوچکی که با روشهای مهندسی پروتئین ساخته میشوند و با تمایل بسیار زیاد به همۀ پروتئینها متصل میشوند