سانتوپیترودی تندالغتنامه دهخداسانتوپیترودی تندا. [ ت ُ ی ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت کرس بخش باستیا دارای 560 گز ارتفاع .
تندگویلغتنامه دهخداتندگوی . [ ت ُ ] (نف مرکب )تندگفتار. که سخن درشت گوید. تلخ گفتار : قوی استخوانها و بینی بزرگ سیه چرده و تندگوی و سترگ .فردوسی .
تنداللغتنامه دهخداتندال . [ ت َ ] (اِخ ) فیزیکدان انگلیسی (1820- 1893 م .). وی اولین بار اثر نور را در کلوئیدها کشف کرد و دانست که اگرنور از محلولهای کلوئیدی بگذرد مسیر خود را روشن می کند، در صورتی که اگر از محلولهای بلوری بگذ
تندابفرهنگ فارسی عمید۱. (زمینشناسی) آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمتهای دیگر است.۲. (شیمی) [قدیمی] = تیزاب۳. [قدیمی] آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد.
آواپیامvoice message, spoken messageواژههای مصوب فرهنگستانپیامی که معنای آن ازطریق تغییر در حجم یا نغمه یا تُندا یا ضرباهنگ یا رنگ صدای گوینده به شنونده انتقال یابد
افداسلغتنامه دهخداافداس .[ اِ ] (ع مص ) تننده افتادن در آوند و خنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تندا یعنی عنکبوت افتادن در آوند و خنور. (آنندراج ).
تنداللغتنامه دهخداتندال . [ ت َ ] (اِخ ) فیزیکدان انگلیسی (1820- 1893 م .). وی اولین بار اثر نور را در کلوئیدها کشف کرد و دانست که اگرنور از محلولهای کلوئیدی بگذرد مسیر خود را روشن می کند، در صورتی که اگر از محلولهای بلوری بگذ
تندابفرهنگ فارسی عمید۱. (زمینشناسی) آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمتهای دیگر است.۲. (شیمی) [قدیمی] = تیزاب۳. [قدیمی] آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد.
سانتوپیترودی تندالغتنامه دهخداسانتوپیترودی تندا. [ ت ُ ی ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت کرس بخش باستیا دارای 560 گز ارتفاع .