تنکیفلغتنامه دهخداتنکیف . [ ت َ ] (ع مص ) باغُدَد شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). پیدا گردیدن غدود بن زنخ شتران . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تناکفلغتنامه دهخداتناکف . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) به نوبت گفتن سخن را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاور. (اقرب الموارد).
منکفةلغتنامه دهخدامنکفة. [ م ُ ن َک ْ ک ِ ف َ ] (ع ص ) نعت است از تنکیف . منکف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به منکف و تنکیف شود.
منکفلغتنامه دهخدامنکف . [ م ُ ن َک ْ ک ِ ] (ع ص ) شتران که پیداگردد غدود بن زنخ آنها. (آنندراج ): جمل منکف ؛ شتر نکاف زده . (ناظم الاطباء). رجوع به نکاف و تنکیف شود.