تهامسلغتنامه دهخداتهامس . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) همدیگر را راز گفتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مهامسه . مساره . راز گفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تهامشلغتنامه دهخداتهامش . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) دریکدیگر درآمدن . || جنبیدن با هم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعامسلغتنامه دهخداتعامس . [ ت َ م ُ ](ع مص ) بقصد غافل نمودن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشتبه گذاشتن بر دیگران کار خود را و نادانسته آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعامشلغتنامه دهخداتعامش . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) تغافل ورزیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تحمسلغتنامه دهخداتحمس . [ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) تشدد. (تاج المصادر بیهقی ). سخت و درشت شدن در دین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سختی کردن . سخت گردیدن کاری و جز آن . (از ناظم الاطباء).
تحمشلغتنامه دهخداتحمش . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) برافروختن از خشم . (منتهی الارب ). برافروختن از خشم و غضب . (ناظم الاطباء). خشمگین شدن . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
متهامسلغتنامه دهخدامتهامس . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) با یکدیگر رازگوینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهامس شود.
مسارةلغتنامه دهخدامسارة. [ م ُ سارْ رَ ] (ع مص ) مساره . سِرار. با کسی راز گفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). مهامسة. تهامس : با اصحاب خود به طریق مساره گفتند این زمان غیبتی واقع شد. (انیس الطالبین بخاری ص 71).
متهامسلغتنامه دهخدامتهامس . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) با یکدیگر رازگوینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهامس شود.