تهناللغتنامه دهخداتهنال . [ ت َ ] (اِ) لغت فارسی است . در اردوی هندی مستعمل ، آهن و جز آن که در اسفل نیام کارد و شمشیر باشدبه عربی آن را نَعل ... گویند. (نفائس ، از آنندراج ). زینت و آرایش که در ته غلاف باشد. (ناظم الاطباء).
تایناللغتنامه دهخداتاینال . (اِخ ) از امراء لشکر مغول که با «تایماس » به عراق حمله کردند. جنگ سختی بین سلطان جلال الدین خوارزمشاه و لشکر مغول بسرداری تاینال در اصفهان درگرفت . رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 70 و ج <span
تیناللغتنامه دهخداتینال . (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو است که در بخش ریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تُنالtonal 1واژههای مصوب فرهنگستانصفت هریک از درجههای اول و چهارم و پنجم گامهای دیاتونیک غربی متـ . مایهای