تهورزلغتنامه دهخداتهورز. [ ت َ هََ رُ ] (ع مص ) (از: «هَ رز»)مردن و هلاک شدن . (منتهی الارب ). ظاهراً مصحف تهروز است . رجوع به تهروز شود.
تهارشلغتنامه دهخداتهارش . [ ت َ رُ ] (ع مص ) در یکدیگر افتادن سگان . (زوزنی ). برآغالانیده شدن سگان بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تهروزلغتنامه دهخداتهروز. [ ت َ هََ وُ] (ع مص ) مردن و هلاک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از گرسنگی مردن . (از اقرب الموارد).
تعارجلغتنامه دهخداتعارج . [ ت َ رُ ] (ع مص ) لنگان رفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بتکلف لنگ نمودن خود را بی آنکه لنگ باشد. (از اقرب الموارد).
تعاریجلغتنامه دهخداتعاریج . [ ت َ ] (ع اِ) نوعی موزائیک . (دزی ). قسمی تزیین در بنا : چنان معمور شد که چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 439). || نواری از پارچه ٔ چین دار. (دزی ). از عبارتی که دزی ن