توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). معروف است . (شرفنامه ٔ منیری ). کیسه و خریطه ٔ شکارچی و کیسه ٔ بندداری که بر سر اسب
توبرهفرهنگ فارسی عمید۱. کیسۀ بزرگ.۲. کیسهای که شکارچی یا مسافر ابزار کار یا توشۀ خود را در آن میگذارد.۳. کیسۀ بنددار که در آن کاه و جو میریزند و به سر اسب یا الاغ میبندند.
توبرهفرهنگ فارسی معین(رِ) (اِ.) 1 - کیسه ای که مسافران و شکارچیان ابزار کار و خوراک خود را در آن گذارند. 2 - کیسه ای بنددار که در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.
خریطه کشلغتنامه دهخداخریطه کش . [ خ َ طَ / طِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) توبره کش . (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه در کیسه وسائل کار حمل میکند : شاگردپیشگان و خریطه کشان وی استادکار تیر سپهرند بر زمین .<br
یابولغتنامه دهخدایابو. (اِ) نوعی از اسب بارکش که کوچک میباشد. (آنندراج ). اسب کوچک واسب باری . (ناظم الاطباء). اسب از نژاد پست . اسب پالانی . اسب کم بها. اسب لکنتی و زوار دررفته : هست با بنده مرده یابوئی عنکبوتی تنیده بر موئی . حکیم کاظمات
توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). معروف است . (شرفنامه ٔ منیری ). کیسه و خریطه ٔ شکارچی و کیسه ٔ بندداری که بر سر اسب
توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). معروف است . (شرفنامه ٔ منیری ). کیسه و خریطه ٔ شکارچی و کیسه ٔ بندداری که بر سر اسب
توبرهفرهنگ فارسی عمید۱. کیسۀ بزرگ.۲. کیسهای که شکارچی یا مسافر ابزار کار یا توشۀ خود را در آن میگذارد.۳. کیسۀ بنددار که در آن کاه و جو میریزند و به سر اسب یا الاغ میبندند.
توبرهفرهنگ فارسی معین(رِ) (اِ.) 1 - کیسه ای که مسافران و شکارچیان ابزار کار و خوراک خود را در آن گذارند. 2 - کیسه ای بنددار که در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.
تنگ و توبرهلغتنامه دهخداتنگ و توبره . [ ت َ گ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مجموع لوازم ستوری . لوازم اسب و غیره . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). معروف است . (شرفنامه ٔ منیری ). کیسه و خریطه ٔ شکارچی و کیسه ٔ بندداری که بر سر اسب
توبرهفرهنگ فارسی عمید۱. کیسۀ بزرگ.۲. کیسهای که شکارچی یا مسافر ابزار کار یا توشۀ خود را در آن میگذارد.۳. کیسۀ بنددار که در آن کاه و جو میریزند و به سر اسب یا الاغ میبندند.
توبرهفرهنگ فارسی معین(رِ) (اِ.) 1 - کیسه ای که مسافران و شکارچیان ابزار کار و خوراک خود را در آن گذارند. 2 - کیسه ای بنددار که در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.