توثیفلغتنامه دهخداتوثیف . [ ت َ ] (ع مص ) دیگپایه ساختن جهت دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توتولغتنامه دهخداتوتو. (اِ) مرغ . مرغ خانگی و خروس در زبان اطفال . || کلمه ایست که مرغان را بدان خوانند برای دانه خوردن و جز آن . تی تی . آوازی که بدان مرغ رابه دانه چیدن خوانند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توتولغتنامه دهخداتوتو. (ص مرکب ، ق مرکب ) چیزهائی که بر روی یکدیگر واقع شده و همدیگررا احاطه نماید، مانند پرده های پیاز. (ناظم الاطباء). پرده پرده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده توتو سلب زرد بر آن روی فتاده .منو
توطولغتنامه دهخداتوطؤ. [ ت َ وَطْ طُءْ ] (ع مص ) به پای سپردن . (زوزنی ). سپردن زیر پا. || سازواری و موافقت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توتوفرهنگ فارسی عمیدجانور ریز سختپوست شبیه دانۀ خاکشیر که در آبهای شیرین بهخصوص آبهای ساکن، مانندِ آب حوض و آبانبار پیدا میشود؛ خاکشیر.
طوتولغتنامه دهخداطوتو. [ طُ / طَ ] (ترکی ، اِ) در ترکی بمعنی آنست که کسی بخانه ٔ حاکم برای مال گذاری و غیره ،پسر و غیره را بگذارد و آن را یوغمال نیز گویند و در هندی به فتح اول خوانند بواو مجهول . (بهار عجم ).
ایثافلغتنامه دهخداایثاف . (ع مص ) دیگ پایه ساختن جهت دیگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توثیف . (منتهی الارب ).