توپَکtrackballواژههای مصوب فرهنگستانافزارۀ اشارهای که در آن برای جابهجا کردن اشارهگر، یک گوی را با انگشتان یا کف دست میچرخانند
کاردکscraper 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که از آن اغلب به همراه توپک (pig) برای زدودن رسوب از خطوط لوله استفاده میشود
توپکلغتنامه دهخداتوپک . [ پ َ ] (اِ) مخزن و گنجینه و انبارخانه و صندوق پول . (ناظم الاطباء). رجوع به توتک شود.
توبکلغتنامه دهخداتوبک . [ ب َ / ت َ / تُو ب َ ] (اِ) توپک . گنجینه و مخزن باشد... و بهمین معنی بجای بای ابجد تای قرشت و نون و یای حطی هر سه آمده است . (برهان ). گنجینه ،و به لغتی به جای باء، نون است . کذا فی شان الشعراء، و قی