تَرازشlevel offواژههای مصوب فرهنگستانبه حالت تراز و افقی برگرداندن هواگَرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
تراجزلغتنامه دهخداتراجز. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) خصومت کردن با هم در شعر خواندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تناشد رجز بین یکدیگر. (اقرب الموارد) (المنجد).
موقعیت تَرازشlevel-off positionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن هواگَرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند
ترازش تصمیمگیریdecisional balanceواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی رفتار جدید فرد برای خود او و دیگران
ترازس منتسلغتنامه دهخداترازس منتس . [ زُ م ُ ت ِ ] (اِخ ) یکی از ولایات قدیمی پرتقال که در شمال شرقی این کشور قرار دارد.
موقعیت تَرازشlevel-off positionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن هواگَرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند
معادلهواژهنامه آزادمعادله عملیاتی در ریاضیات است که به وسیله ی آن میتوان مجهول ها را بدست اورد. تَرازِش.
ترازبرگ تصمیمگیریdecisional balance sheet/ decision balance sheetواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای برای ثبت و محاسبۀ ترازش تصمیمگیری مُراجعان بهمنظور کمک به آنها برای غلبه بر تردیدها و تغییر رفتارهای اعتیادی
موقعیت تَرازشlevel-off positionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن هواگَرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند