تیبالغتنامه دهخداتیبا. (هزوارش ، اِ) به زبان زند و پازند آهو را گویند و به تازی ظبی خوانند. (برهان ). هزوارش تیبا پهلوی آهوک (آهو) (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (از ناظم الاطباء). به زبان زند و پازند در برهان آهو آورده و در فرهنگها نیافتم . (انجمن آرا) (از آنندراج ). || به معنی دفع کردن و انتظار و
تیبافرهنگ فارسی عمید۱. عشوه؛ غمزه.۲. فریب و ریشخند: ◻︎ هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد / تا که عاجز گشت از تیباش مرد (مولوی: ۴۵۵).۳. شوخی.
زاپاسکcompact spare, compact temporary spare, tempa spare, minispareواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زاپاس موقت که تایر آن کوچکتر و باریکتر از تایر استاندارد خودرو است
شیپوریtubaواژههای مصوب فرهنگستانستون یا مخروطی وارونه از ابر که از پایۀ ابر آویزان است؛ این ابر فرعی بیشتر با کومهای بارا و بهندرت با کومهای همراه است
تباءلغتنامه دهخداتباء. [ ت َب ْءْ ] (ع مص ) لغتی در وَبْاء است که واو به تا بدل شده است . (منتهی الارب ). رجوع به «وباء» شود.
تیباتانلغتنامه دهخداتیباتان . (اِخ ) دهی از دهستان ترگوراست که در بخش سلوانای شهرستان رضائیه واقع است و 103 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تیباشلغتنامه دهخداتیباش . (اِ) غمزه و عشوه و فریب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).عشوه و فریب ... و ظاهراً صحیح تیتال است ، به «تای » قرشت بجای «با»، مرادف تیتال که مشهور است اما تیتال در کلام قدما دیده نشده . (فرهنگ رشیدی ) : هفت نوبت صبر کرد و بانگ کردتا
تیباره نیانلغتنامه دهخداتیباره نیان . [ رِ ] (اِخ ) این کلمه در تاریخ باستان بصورتهای : تی بارن یان ،تییاره نیان ، تی بارنیان و تی باران ها آمده و از مردم ایالت مالی هیجده و نوزده داریوش بشمار می آمدند و ظاهراً در قفقازیه ٔ غربی و سواحل جنوب شرقی دریای سیاه می زیستند. رجوع به ایران باستان ج <span cl
تمسخرفرهنگ مترادف و متضاد۱. استهزا، تیبا، ریشخند، فسوس، لودگی، مسخره ۲. ریشخند کردن، مسخره کردن، دست انداختن ۳. شوخی، لودگی
تیباتانلغتنامه دهخداتیباتان . (اِخ ) دهی از دهستان ترگوراست که در بخش سلوانای شهرستان رضائیه واقع است و 103 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تیباره نیانلغتنامه دهخداتیباره نیان . [ رِ ] (اِخ ) این کلمه در تاریخ باستان بصورتهای : تی بارن یان ،تییاره نیان ، تی بارنیان و تی باران ها آمده و از مردم ایالت مالی هیجده و نوزده داریوش بشمار می آمدند و ظاهراً در قفقازیه ٔ غربی و سواحل جنوب شرقی دریای سیاه می زیستند. رجوع به ایران باستان ج <span cl
تیباشلغتنامه دهخداتیباش . (اِ) غمزه و عشوه و فریب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).عشوه و فریب ... و ظاهراً صحیح تیتال است ، به «تای » قرشت بجای «با»، مرادف تیتال که مشهور است اما تیتال در کلام قدما دیده نشده . (فرهنگ رشیدی ) : هفت نوبت صبر کرد و بانگ کردتا
برتیبالغتنامه دهخدابرتیبا. [ ب َ ] (اِ) بزبان زند و پازند پرستوک را گویند و آن پرنده ای است معروف . (برهان ) (آنندراج ). پرستو. (ناظم الاطباء).