ثانيةدیکشنری عربی به فارسیاز نو , دوباره , دگربار , پس , باز , يکبارديگر , ديگر , از طرف ديگر , نيز , بعلا وه , ازنو , بطرز نوين , از سر
ثانيةدیکشنری عربی به فارسیدوم , دومي , ثاني , دومين بار , ثانوي , مجدد , ثانيه , پشتيبان , کمک , لحظه , درجه دوم بودن , دوم شدن , پشتيباني کردن , تاييد کردن
تانژهلغتنامه دهخداتانژه . [ ژِ ] (اِخ ) تلفظ فرانسوی «طنجه » شهر و بندری است به مراکش که بر کنار تنگه ٔ جبل طارق واقع است و 46000 تن سکنه دارد و مرکز یک منطقه ٔ بین المللی بمساحت 583هزار مترمربع است که در این منطقه <span class
تانپهلغتنامه دهخداتانپه . [ پ ِ ] (اِخ ) دره ٔ قدیمی بسیار زیبا و باشکوهی در یونان ، ناحیه ٔ قدیمی «پِنِه » است . این نام گذاری بواسطه ٔ زیبایی این دره بود.
تانهلغتنامه دهخداتانه . (اِخ ) موضعی است در هند که در مشرق آن دو قصبه ٔ «بهروج » و «رهنجور» قرار دارند. رجوع به ماللهند بیرونی ص 100 و 102 و التفهیم چ جلال همایی ص 198 و نزهةالقلوب چ گای لیست
تانهلغتنامه دهخداتانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) تان باشد. (جهانگیری ) (برهان ). تان و تار نقیض پود. (ناظم الاطباء). نقیض پود است و آن تارهایی است که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند. (برهان ).
ثانیةلغتنامه دهخداثانیة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثانی . || شصت یک از دقیقه و او قسمت میشود به شصت ثالثه (فلک ). || از درجه ٔ دوم . از درجه ٔ ثانیه (اصطلاح طب ). رجوع به درجه شود. ج ، ثوانی . || شاة ثانیة؛ گوسفند که گردن کج کند بی علتی .