جاتنلغتنامه دهخداجاتن . [ ت َ ] (اِخ ) از نامهای باریتعالی است جل جلاله بلغت زند و پازند. این کلمه هزوارش است و جاتن نوشته میشود و به پهلوی یزت خوانده میشود بمعنی ایزد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
crampsدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتگی عضلات، درد شکم، چنگه، چنگوک، حصار، محدود کننده، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، محدود کردن، در قید گذاشتن، جاتنگ کردن، سیخ دار کردن
crampدیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتگی، گرفتگی عضلات، درد شکم، چنگه، چنگوک، حصار، محدود کننده، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، محدود کردن، در قید گذاشتن، جاتنگ کردن، سیخ دار کردن
تشنجدیکشنری عربی به فارسیشنج , تشنج , پرش , تکان , اشوب , چنگه , چنگوک , گرفتگي عضلا ت , انقباض ماهيچه در اثر کار زياد , دردشکم , محدودکننده , حصار , سيخدار کردن , محدود کردن , درقيد گذاشتن , جاتنگ کردن
نایب اصفهانیلغتنامه دهخدانایب اصفهانی . [ ی ِ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمد رضا، متخلص به نایب . از شاعران قرن دوازدهم و معاصر با شیخ محمدعلی حزین لاهیجی است . او راست :ناله پنداشت که در سینه ٔ ما جاتنگ است رفت و برگشت سرآسیمه که دنیا تنگ است .رجوع به قاموس الاعلام ج <span class="hl" dir="ltr"