جادعلغتنامه دهخداجادع . [ دِ ] (ع ص ) برنده ٔ بینی . (منتهی الارب ). قاطع انف . (از اقرب الموارد). || بازداشت کننده . به زندان کننده . (منتهی الارب ).
پردیس جادهکنار،پارک جادهکنارroadside parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی در کنار جاده، غالباً در فضایی روستایی، برای استراحت و تفریح گردشگران و مسافران
جودةلغتنامه دهخداجودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).
متجادعلغتنامه دهخدامتجادع . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) با هم دشنام دهنده و خصومت کننده . (آنندراج ). مر یکدیگر را دشنام دهنده و خصومت کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجادع شود.
تجادعلغتنامه دهخداتجادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم دشنام دادن و خصومت کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): ترکت البلاد تجادع ُ افاعیها؛ ای تتآکل اشرارُها و تتعادی . (از اقرب الموارد)؛ ای تأکل بعضها بعضاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).