لغتنامه دهخدا
جانشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) قائم مقام . (بهارعجم ) (آنندراج ). کسی که به نیابت از دیگری کاری انجام دهد مانند: وکیل ، وصی ، ولی ، نایب ، نائب مناب ، خلیفه ، ولی ، بدل ، عوض ، قَفی ّ. (منتهی الارب ) : بی باده دل ز سیر جهان وانمیشودگل جانشین سبزه