جاهبلغتنامه دهخداجاهب . [ هَِ ] (ع ص ، ق ) علانیه . اتاه جاهباً و جاهیا؛ آمد او را علانیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
زاعبلغتنامه دهخدازاعب . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) هادی سیاح . (از اقرب الموارد). هادی بسیاررونده و سیرکننده در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوک نیزه ای . (ناظم الاطباء). || سیل که وادی را پر کند. (از اقرب الموارد).
زاعبلغتنامه دهخدازاعب . [ ع ِ ] (اِخ ) مردی است از خزرج که نیزه میساخته و نیزه های مشهور به زاعبیه منسوب بدو است . (از اقرب الموارد). و رجوع به آنندراج و ناظم الاطباء شود.