جمالالدینفرهنگ نامها(تلفظ: jamāloddin) (عربی) زیبایی در دین ، نیکویی در دین ، آن که در چهرهاش زیبایی دین نهفته است.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عثمان بن عمر مکنی به ابن حاجب . رجوع به ابن حاجب در همین لغت نامه شود.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی در همین لغت نامه شود.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم مکنی به ابن القفطی . رجوع به ابن القفطی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب نظامی گنجوی شاعر معروف . رجوع به نظامی در همین لغت نامه شود.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سلیمان مکنی به ابن نقیب .رجوع به ابن نقیب جمال الدین در همین لغت نامه شود.
ابوالمشاهدلغتنامه دهخداابوالمشاهد. [ اَ بُل ْ ؟ هَِ ] (اِخ )جمال الدین بخارائی . رجوع به خسروی جمال الدین شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جمال الدین (کیا...). رجوع به احمد (کیا جمال الدین ...) شود.
اسدآبادیلغتنامه دهخدااسدآبادی . [ اَ س َ ] (اِخ ) جمال الدین (سید...) مشهور به افغانی . رجوع به جمال الدین (سید...) شود.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی . رجوع به جمال الدین محمد... شود.
رشید قزوینیلغتنامه دهخدارشید قزوینی . [ رَ دِ ق َزْ ] (اِخ ) جمال الدین رستق . رجوع به جمال الدین و فرهنگ سخنوران شود.