جنابیلغتنامه دهخداجنابی . [ ج َ ] (اخ ) ابومحمد مصطفی بن امیر حسن کافی رومی . از مشاهیر علمای عثمانی عهد سلطان مرادخان ثالث است . کتاب تاریخی بنام بحرالعلم و اشعار و قصایدی بعربی و ترکی دارد. (ریحانة الادب ج 1 ص 281).
جنابیلغتنامه دهخداجنابی . [ ج ُ با ] (ع اِ) بازیی است کودکان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جناباء شود.
جنوبیلغتنامه دهخداجنوبی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنوب . || روز گرم و تابناک . (ناظم الاطباء) : فصل جنوبی ، هرگاه زمستان جنوبی باشد یعنی گرم و بارنده و از پس او بهار شمالی باشد یعنی سرد و خشک بیشتر زنان آبستن را بچه بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- جنوبی طالع <span
زنوبیلغتنامه دهخدازنوبی . [ زِ ن ُ ] (اِخ ) همسر رادامیست شاهزاده ٔ گرجستان که با حیله و نیرنگ بر مهرداد پادشاه ارمنستان غلبه کرد و خودپادشاه ارمنستان گردید. پس از چندی ارامنه برضد او شوریدند رادامیست با زنش فرار کرد و در حال فرار برای اینکه زنش اسیر دشمنان نگردد زخمی مهلک بر زنوبی وارد ساخت و
سلمانلغتنامه دهخداسلمان . [ س َ ] (اِخ ) ابن حسن قرمطی فرزند ابوسعید حسن جنابی است . رجوع به ابوطاهر جنابی و ابوسعید جنابی شود.
حسنلغتنامه دهخداحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن بهرام جنابی (گناوه ای ) قرمطی . رجوع به ابوسعید جنابی و حسن قرمطی شود.
حسن قرمطیلغتنامه دهخداحسن قرمطی . [ ح َ س َ ن ِ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن بهرام جنابی (گناوه ای ) مکنی به ابوسعید. مقتول در حمام در 301 هَ . ق . رجوع به ابوسعید جنابی شود.