زهتابیلغتنامه دهخدازهتابی . [ زِ ] (حامص مرکب ) شغل زهتاب . عمل تابیدن و آماده کردن روده های گوسفند و مانند آن را برای صنایع مربوط. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل و شغل زهتاب . (فرهنگ فارسی معین ).
جهتیابیdirection findingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تعیین زاویۀ فرستندۀ امواج رادیویی با استفاده از آنتن بسیار دقیق و یک نشاندهندۀ سمت
جهتیابی رادیوییradio direction findingواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی، علوم نظامی] پیدا کردن موقعیت بیسیم ازطریق دریافت امواج الکترومغناطیسی [مهندسی مخابرات] شیوهای که در آن جهت ایستگاههای فرستنده را با دریافت و تجزیهوتحلیل امواج رادیویی ارسالشده از آنها مشخص میکنند
جعثبةلغتنامه دهخداجعثبة. [ ج َ ث َ ب َ ] (ع مص ) حرص و آز. (تاج العروس ). حریص و آزناک شدن . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب جعتبه به معنی حرص و آزناکی و آزناک شدن آمده است .
توجيهدیکشنری عربی به فارسیدستور دهنده , متضمن دستور , امريه , راهنمايي , هدايت , راهنما , رهبري , رهنمود , راهبرد , رهنمون , شاقول , گرايش , جهت , جهتيابي , مسيرگزيني , مسيريابي