جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
جیک جیکلغتنامه دهخداجیک جیک . (اِ صوت ) آواز مرغان را گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آواز اقسام جانوران و مرغان باشد. (برهان ) : چیست این باغ نزد پررشکان جز مگر جیک جیک گنجشکان ؟ سنائی .|| سخنی که فهمیده نشود. کلام غیرفصیح
جیغلغتنامه دهخداجیغ. (اِ) بانگ و فریاد. (آنندراج ). فریاد. آوازی نازک و سخت . فریادی با آواز زنان و بچگان .- جیغ زدن ؛ فریاد کردن . داد زدن : سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم که بر سواری من زدزمانه ٔ دون جیغ. فوق
جیجیغ بیجیغلغتنامه دهخداجیجیغ بیجیغ. (اِ مرکب ) درتداول عامه ، چیزهایی چون بازیچه که دختران جوان و پسران جوان را خوش آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
جیغلغتنامه دهخداجیغ. (اِ) بانگ و فریاد. (آنندراج ). فریاد. آوازی نازک و سخت . فریادی با آواز زنان و بچگان .- جیغ زدن ؛ فریاد کردن . داد زدن : سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم که بر سواری من زدزمانه ٔ دون جیغ. فوق