حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح َج ْ جا ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || (اِ مرکب ) دکان سنگ تراش .
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس . در 288 هَ . ق . درگذشت . پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه ٔ 327 درگذشت . سمعانی (ورق 156)، در معجم ال
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق . وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و احمدبن عبداﷲبن زکریا حبلی روایت کرده است . و محمدبن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. (سمعانی ورق <span class="hl
inscribingدیکشنری انگلیسی به فارسینوشتن، محاط کردن، نقش کردن، حکاکی کردن، ثبت کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها
inscribeدیکشنری انگلیسی به فارسینوشتن، محاط کردن، نقش کردن، حکاکی کردن، ثبت کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها
inscribesدیکشنری انگلیسی به فارسیinscribes، نوشتن، محاط کردن، نقش کردن، حکاکی کردن، ثبت کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها
اخطبدیکشنری عربی به فارسینامزدکردن , مراسم نامزدي بعمل اوردن , نوشتن , نقش کردن , حجاري کردن روي سطوح و ستونها , حکاکي کردن , ثبت کردن , سخنراني کردن , نطق کردن , خواندن , رونويسي کردن , تاليف کردن , انشا کردن , تحرير کردن
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح َج ْ جا ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || (اِ مرکب ) دکان سنگ تراش .
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس . در 288 هَ . ق . درگذشت . پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه ٔ 327 درگذشت . سمعانی (ورق 156)، در معجم ال
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق . وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و احمدبن عبداﷲبن زکریا حبلی روایت کرده است . و محمدبن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. (سمعانی ورق <span class="hl
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح َج ْ جا ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || (اِ مرکب ) دکان سنگ تراش .
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس . در 288 هَ . ق . درگذشت . پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه ٔ 327 درگذشت . سمعانی (ورق 156)، در معجم ال
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).
حجاریلغتنامه دهخداحجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق . وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و احمدبن عبداﷲبن زکریا حبلی روایت کرده است . و محمدبن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. (سمعانی ورق <span class="hl