حداکثر بارپذیریhigher mass limits, HMLواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر بار محوری که خودروهای سنگین در مسیرهای تعیینشده و متناسب با ساختار جاده میتوانند بر سطح جاده تحمیل کنند
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
حداکثرلغتنامه دهخداحداکثر. [ ح َدْ دِ اَ ث َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست بالا، دست پر . بیشینه مقدار (اصطلاح جدید کتب پزشکی ). رجوع به کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 244 شود.
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost