فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] اندیشه؛ هوش.۲. [عامیانه] باهوش؛ نابغه.۳. (زیستشناسی) قسمتی از مغز سر که به دو نیمکرۀ مساوی تقسیم شده و در سطح هر نیمکره چینخوردگیهایی وجود دارد و مرکز هوش، ادراک، و حرکات ارادی بدن است؛ دماغ؛ مغز سر.۴. (زیستشناسی) [قدیمی] مغز استخوان.۵. [قدیمی، مجاز] خالص هرچیز