لغتنامه دهخدا
محصلة. [ م ُ ح َص ْ ص َ ل َ ] (ع ص )مؤنث مُحَصَّل . || حاصل کرده شده . رجوع به مُحَصَّل شود. || (اصطلاح منطق ) اصطلاحی است در منطق ، رجوع به اثبات و نفی در اساس الاقتباس ص 67 شود. || قضیه ٔ حملی را که در او هیچ لفظ معدول نبود محصله خوانند. (