حفاةلغتنامه دهخداحفاة. [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حافی . برهنه پایان . || مبالغه کنندگان در اکرام . (اقرب الموارد).
هفاةلغتنامه دهخداهفاة. [ هََ ] (ع اِ) باران . || بارانی است شبیه باران سست پیوسته . || (ص ) گول . (منتهی الارب ): رجل هفاة؛ مرد احمق . (اقرب الموارد).
عفاةلغتنامه دهخداعفاة. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عافی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مهمانان و واردشوندگان : و از مأثورات کرم و سخاء آن پادشاه دام ملکه آن است که ... بیرون از تشریفات حشم و... اطلاقات عفاة... هر سال هزار خروار غله ... منبرفرموده است . (المضاف الی بدایع
افاءةلغتنامه دهخداافاءة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) بازگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع کردن . (ازاقرب الموارد). || بازگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازگرداندن . و بدین معنی با «الی » متعدی شود: افاء فلاناً الی کذا؛ ارجعه .(اقرب الموارد). || بازگرداندن کسی را
افاعیلغتنامه دهخداافاعی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفعی ̍. مارهای زهرناک . (از آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). ج ِافعی ، بمعنی مار ناپاک . (از اقرب الموارد). اَفاع .(از اقرب الموارد). || چند رگ است که از هر دو جانب برآید. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رگهایی است که از هر جانب برمی آید. (
تکفرهنگ فارسی معین( ~.) (اِ.) 1 - گیاهی است که در گندم زار روید و آن سخت تر از گیاه گندم باشد. 2 - گیاهی است که در میان آب روید و در مصر از آن کاغذ می ساختند، حفأة .
حافیلغتنامه دهخداحافی . (ع ص ) نعت فاعلی از حَفی ً و حِفْوةً. برهنه پای . (منتهی الارب ). پابرهنه . (منتهی الارب ) : التزام کرد عورات را سافرات الوجوه ، و رجال را حافیات الارجل از خانها بیرون آورد. (جهانگشای جوینی ).آن یکی تا کعبه حافی میرودوآن یکی تا مسجد از خ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء است . اصل وی از همدان و مولد وی نیز همان سامان است و برخی گویند که در سمیساط متولد شده و هم در آنجا نشو و نما یافت ب
حشیشةالسلحفاةلغتنامه دهخداحشیشةالسلحفاة. [ ح َ ش َ تُس ْ س َ ل َ ] (ع اِمرکب ) حشیشةاللجاة. آالسن . (حکیم مؤمن ). شجرةالکلب .
سلحفاةدیکشنری عربی به فارسیلا ک پشت , سنگ پشت , ادم کندرو , هر نوع لا ک پشت ابي , کبوتر قمري , لا ک پشت شکار کردن