حفحفلغتنامه دهخداحفحف . [ ح َ ح َ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان ماکیان و خروس را زجر کنند. (منتهی الارب ). کیش ! کیش !
هفهفلغتنامه دهخداهفهف . [ هََ هََ ] (اِ صوت ) بانگ سگ را گویند، و آن را عوعو نیز گویند. (از آنندراج ). هافهاف . عفعف . عوعو. پارس . وغ وغ . واغ واغ . (یادداشت مؤلف ).
عفعفلغتنامه دهخداعفعف . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بار درخت موز. (منتهی الارب ). ثمر و بار طلح . (از اقرب الموارد).
عفعفلغتنامه دهخداعفعف .[ ع َ ع َ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حکایت آواز سگ . بانگ سگ . پارس . عوعو. نباح . واغ واغ . وعوع . وغواغ . وغوغ . هاف هاف . هفهف : سگ عفعفک کند چو بدو نانکی دهی دم لابگک کند بنشیند پس درک . خاق
حفحفةلغتنامه دهخداحفحفة. [ ح َ ح َ ف َ ] (ع مص ) تنگ روزی شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حفحفه ٔ جناح طیر؛ آواز کردن بال مرغ در پریدن . || حفحفه ٔ ضبع؛ بانگ کردن کفتار. (منتهی الارب ).
حفحفةلغتنامه دهخداحفحفة. [ ح َ ح َ ف َ ] (ع مص ) تنگ روزی شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حفحفه ٔ جناح طیر؛ آواز کردن بال مرغ در پریدن . || حفحفه ٔ ضبع؛ بانگ کردن کفتار. (منتهی الارب ).