حلواییفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. حلواپز؛ حلوافروش: ◻︎ تو خواهی آستین افشان و خواهی روی در هم کش / مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی (سعدی۲: ۶۰۸).۲. آغشته به حلوا.۳. علاقهمند به حلوا: ◻︎ م
هلواییلغتنامه دهخداهلوایی . [ هََ ل ْ ] (اِخ ) دهی است کوچک از بخش میناب شهرستان بندرعباس که دارای 40 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
هلواییلغتنامه دهخداهلوایی . [ هََ ل ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش خرماست . مزارع کهنک ، آبشوری و کوتک جزو این د
غیاث حلواییلغتنامه دهخداغیاث حلوایی . [ ث ِ ح َل ْ ] (اِخ ) غیاثای حلوایی شیرازی . در آتشکده ٔ آذر بصورت «غیاث حلوایی » و در تذکره ٔ نصرآبادی بصورت غیاثای حلوایی آمده است . وی از شاعرا