خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمام الزاجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حمام الزاجل
/hamāmozzājel/
معنی
کبوتر نامهبر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمام الزاجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hamāmozzājel کبوتر نامهبر.
-
واژههای مشابه
-
حمام رفتن
لغتنامه دهخدا
حمام رفتن . [ ح َم ْ مارَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن به گرمابه . || درتداول عوام ، کنایه از مباشرت و آرمیدن مرد با زن .
-
حمام زنان
لغتنامه دهخدا
حمام زنان . [ ح َم ْ مام ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً جای پرشور وغوغا. (از آنندراج ) (غیاث از مصطلحات ) : من و هنگامه ٔ بیهوده گفتاران معاذاﷲکه حمام زنان ز آواز پای مور شد گوشم .صائب (از آنندراج ).
-
حمام گرفتن
لغتنامه دهخدا
حمام گرفتن . [ ح َم ْ ما گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح جدید، مأخوذ از زبان های خارجی ) حمام رفتن . استحمام کردن . بدن خود را شستشو دادن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
حمام پائین
لغتنامه دهخدا
حمام پائین . [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وند بخش الوار شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم سیری است . آب آن از چشمه ٔ حمام پائین و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد....
-
حمام قلعه
لغتنامه دهخدا
حمام قلعه . [ ح َ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز. سکنه ٔ آن 335 تن است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و کنجد. شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه آن مالرو است و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
خزانه ٔ حمام
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ حمام . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )جایی از حمام که آب گرم در آن می باشد. (آنندراج ).
-
خزینه ٔ حمام
لغتنامه دهخدا
خزینه ٔ حمام . [ خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) آن آبگیر از حمام که در وی آب گرم باشد و گاه بر آبگیر آب سرد هم اطلاق کنند. (ناظم الاطباء).
-
چقا حمام
لغتنامه دهخدا
چقا حمام . [ چ َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) نام تپه ای است در 19 هزارگزی شمال نفت شاه ، کنار راه شوسه ٔ نفت شاه به قصرشیرین که پاسگاه مرزبانی دارد و در زمستان قشلاق عده ای از طوایف قلخانی گورانی است . این محل آبش از رودخانه ٔ کنگاکش میباشد. (از فرهنگ جغرافیا...
-
جام حمام
لغتنامه دهخدا
جام حمام . [ م ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) طاسی که بدان آب بر سر ریزند : چنان زآتش آن چهره گرم شد صحبت که ساغر از عرق باده جام حمام است . تأثیر (از آنندراج ).و محتمل است که جام حمام بمعنی شیشه های کوچکی که درسقف حمام برای روشنی نصب کنند، و...
-
ام حمام
لغتنامه دهخدا
ام حمام . [ اُم ْ م ِ ح ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز با 75 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
حمام گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
استحمام کردن، دوش گرفتن
-
solarium
حمام آفتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مکانی برای آفتاب گرفتن بهطور طبیعی یا برنزه شدن بهطور مصنوعی
-
steam bath
حمام بخار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اتاق یا اتاقکی مملو از بخار داغ