حواضرلغتنامه دهخداحواضر. [ ح َ ض ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاضرة. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).- عس ذوحواضر ؛ کاسه ٔ بزرگ گوشه [ دسته ] دار. (منتهی الارب ).
عوادرلغتنامه دهخداعوادر. [ ع َ دِ ] (اِخ ) شهری است در مشرق جند، و عبداﷲبن زید عریقی فقیه بدین شهر درگذشته است . (از معجم البلدان ).
عواذیرلغتنامه دهخداعواذیر. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عاذور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عاذور شود.
واذرلغتنامه دهخداواذر. [ ذِ ] (ع ص ) گذارنده . (آنندراج ). آن که می گذارد و ترک میکند. (ناظم الاطباء). دراقرب الموارد در ذیل وذر آمده است که در عربی بجای واذر تارک به کار میبرند و «واذر» استعمالی ندارد.
ذوحواضرلغتنامه دهخداذوحواضر. [ ح َ ض ِ ] (ع ص مرکب ) عَس ﱡ... ذوحواضر؛ کاسه ٔ بزرگ گوشه دار. (گوشه بمعنی دسته و عروه است ).