خولون مکیلغتنامه دهخداخولون مکی . [ خ ُ ن ِ م َک ْ کی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام دارویی است و خولون به یونانی چوب باشد. (یادداشت مؤلف ).
خالاونلغتنامه دهخداخالاون . [ وُ ] (اِ) دانه ای است شبیه به گندم و آن را حنطه ٔ رومیه خوانند. گرم و تر است . با سرکه بر جرب طلا کنند نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). به یونانی خندروس گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن از حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع) .
خالوانلغتنامه دهخداخالوان . (اِ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 5 هزارگزی جنوب کوزران و باختر راه فرعی کوزران به چهارزبر. ناحیه ای است واقع در دشت با آب و هوای سردسیری ، 150 تن سکنه دارد که دین آنها اسلام اس
خالوندلغتنامه دهخداخالوند. [ وَ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 100 خانوار جمعیت دارد و در قهرار، کاوکوشان و محال دور فراهان سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان ص 60).
خالیلغتنامه دهخداخالی . (ع ص ) تهی . مقابل پر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 385) (فرهنگ نظام ). پرداخته . خِلْوْ. (منتهی الارب ) (دهار). خَلّی . (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). صِفر. صَفِر. صُفُ
خالوندلغتنامه دهخداخالوند. [ وَ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 100 خانوار جمعیت دارد و در قهرار، کاوکوشان و محال دور فراهان سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف مسعود کیهان ص 60).